-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 بهمن 1397 18:13
داشتم برگه های دانشجوهامو صحیح میکردم.... یکی از برگه های خالی حواسمو به خودش جلب کرد... به هیچ کدام از سوال ها جواب نداده بود. ... فقط زیر سوال آخر نوشته بود: «نه بابام مریض بوده، نه مامانم، همه صحیح و سالمن شکر خدا. تصادف هم نکردم، خواب هم نموندم، اتفاق بدی هم نیفتاده. دیشب تولد عشقم بود. گفتم سنگ تموم بذارم براش....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 بهمن 1397 00:10
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 بهمن 1397 00:07
عاشق احساسی هستم که با دیدن لبخند تو پیدا می کنم تولدت مبارک عزیزم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 بهمن 1397 00:07
زیبایی عشق پاکی صداقت اوج مهربانی و نهایت آرامش همه در کنار تو برایم معنی پیدا کرده است تولدت مبارک جانا
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 بهمن 1397 00:05
عزیزتر از جانم تو قلبی به بزرگی دریا و روحی به وسعت آسمان ها داری امیدوارم همیشه شاداب، خندان و سالم باشی تولدت مبارک
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 بهمن 1397 00:01
شاید برای جهان تو تنها یک نفر باشی اما برای من یک دنیا هستی تولدت مبارک عزیزم!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 بهمن 1397 00:00
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 بهمن 1397 01:32
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 بهمن 1397 01:31
-
sara
یکشنبه 21 بهمن 1397 01:29
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 بهمن 1397 21:49
اینو از ته قلبم میگم سارا.هیچ کسی به اندازه تو به من آرامش نداده.چی بگم؟ بگم برگرد؟ با چه رویی با چه رویی....به جان خودم قسم هیچ وقت نخواستم اذیتت کنم آزارت بدم.هیچ وقت نخواستم حتی اخم کنی.چون میدیدم ناراحتی اخم کردی انگار دنیا رو سرم خراب میشد.زندگی من شده این به یه گوشه خیره میشم و تصویر خاطرات تو از جلو چشام رد...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 بهمن 1397 21:39
وقتی میبینم آنلاینی بی اختیار خارج میشم.تنها دلیلی که وصل میشم اینه که ببینم پروفایل روزانه تو چی نوشتی...اخه یادمه از وقتی میشناسمت هروز یه پروفایل جدید میزاری....خیلی دلم برات تنگ شده.الان بودی میگفتی زانم چته.دلم واسه حرف زدنات واسه نگاه کردنت واسه اخم کردنت واسه صدای دلنشینت تنگ شده.... خدایا صبر بهم بده.خدایا صبر
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 بهمن 1397 00:09
نمیتونم از فکر کردن بهت دست بردارم. چیکار میشه کرد. بهترین لحظات زندگیم با تو بوده. چطور میشه تورو فراموش کنم. خیلی سختمه. آدم مرده ای که راه میره. چشاتو تصور میکنم.چشای سیاهتو اشکم سرازیر میشه. لبخندت میاد جلو چشام بجای اینکه بخندم گریه م میگیره. دوس دارم سرمو بزارم روی پات وسیر گریه کنم سارا.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 بهمن 1397 21:24
تا حالا متن های زیادی واست نوشتم.ولی دستم روی send نرفته. میترسم خردم کنی.میترسم بگی ازت متنفرم.میترسم سارا میترسم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 بهمن 1397 21:19
از تو غیر این تب چی دارم از شبای بی تو بیزارم پیش من بمون من دوست دارم.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 بهمن 1397 02:31
حقته هر چی بگی حق منم اشکامه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 بهمن 1397 23:06
منو ببخش سارا
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 بهمن 1397 01:31
فردا امتحان دارم.هنوز بیدارم.فکرم نمیذاره بخابم.از ساعت 11 دارم سعی میکنم بتوپم.نمیشه.خیلی اذیتم.واسم مهم نیس امتحان فردا.اوس کریم دیگه نمیخوام ازت کمک بخوام قبول شم.کمکم نکنی سنگینتری.دمت گرم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 بهمن 1397 00:45
فک میکردم توی یک رابطه اینکه وفادار و متعهد باشی بهش خیانت نکنی مهربون باشی و صداقت داشته باشی کافیه... ولی یه چیزی فهمیدم که باید ترس نداشته باشی. از آینده. شاید خیلی ها بین خانواده و طرف مقابلشون انتخاب کرده باشن. شاید توی شرایط من قرار گرفته ن. شاید بابام توی این شرایط نبود تصمیم دیگه ای میگرفتم. ترس من ازدست دادن...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 بهمن 1397 00:23
از بعداظهر تا الان که ساعت 12 وبیسته...سردرد گرفتم اینقد که دو بار بالا آوردم.حالم اینقد بده انگارعزیزترین کسم مرده.میخوام امشب عزادار باشم.میخوام آخرین شبم باشه.میخوام دیگه چشام باز نشه.امروز نهم بهمن ماه 1397.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 بهمن 1397 21:13
زیبای بی چون و چرا هرگز نفهمیدی تنها دلیل خوبه این دنیایه بد بودی اما تو تقصیری نداری کاش امکان داشت این قدر ها زیبا نبودن را بلد بودی آواز ه ات تا شهر های ساحلی رفته دریا حسابت را از آدم ها جدا کرده بیش از تو زیبایی همیشه حد و مرزی داشت زیبایی تو مرز ها را جابه جا کرده عاشق تو ام نرو که بی تو هر قدم نمی شود به غیر غم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 بهمن 1397 00:16
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 دی 1397 23:29
باز شب این شب لعنتی نمیدونم رابطه بین شب و دلتنگی چیه آخه. در طول روز که آدم دلتنگه هیچ.اون بحثش جدا.ولی تا شب میشه.انگار یه آمپول مورفین میزنن به این دلتنگی چندبرابرهوشیارترمیشه شدیدترمیشه تا شب میشه شاید تا موقعی خوابم ببره سیصد بار بگم عااااای خداااا.به کی پناه ببرم. خدایا تو رو دارم بحث تو خدا جون جدا.قبول... ولی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 دی 1397 00:39
چند شبه تنهایی میرم بیرون. نمیخوام کسی دور و برم باشه. آخه وقتی میخوای خالی شی نیاز داری بغض کنی گریه کنی. امشبم از اون شبای بد زندگی منه.آخه دیونه کی قد من دوست داره.خدا جون این دنیا رو ساختی دمت گرم اوس کریم یکاری میکردی دل ما هم سخت میشد دلمون نشکنه.چرا تموم نمیشه.امشب از اون حس هاس که هیچی واست مهم نیس نه روح نه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 دی 1397 21:35
.صدای اون خنده هات هنوز توی گوشمه.نگاهت سارا هنوز جلوی چشامه.حس میکنم بمیرم بهترین کاره.میدونم جواب تو چیه الان میگی خب بمیر.افسرده که بودیم هیچ...کات کردی هیچ...بلاکمم میکنی که پروفایلتو نبینم؟؟؟ نامرد فک میکنی به خاطر من داری اینکارو میکنی یا خودت؟ بخاطر خودته.همش بخاطر خودت بوده.مگه من چی خواستم؟ حتی منو دریغ میکنی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 دی 1397 21:20
هنوزم نمیدونم که چی باعث صمیمیتمون شد. غریبه بودیم اما دوست هم بودیم. عجیبه میدونم... ولی اوایل رابطه ی ما خیلی جالب بود. نه عشق بود نه وابستگی... دلبستگی هم نبود نه! حتی علاقه ی سطحی هم بینمون وجود نداشت. فقط یه چیزی ما رو به سمت هم میکشید. شده بودیم مثل دو قطب آهن ربا! تفاوت هایی با هم داشتیم..ولی جذب همدیگه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 دی 1397 21:11
من هیچوقت نتونستم اونجوری که دلم میخواد زندگی کنم؛ هیچوقت نتونستم حال خودمو خوب کنم... نتونستم با خودم رو راست باشم. میدونی اشتباهم کجا بود؟ اونجایی که وقتی فهمیدم دوسش دارم خودمو توو سکوت غرق کردم. نشستم توو اتاقم و خیره شدم به دیوار. من بلد نبودم بگم دوسِت دارم...هیچکس بهم یاد نداده بود! هیچکس باهام از عشق حرف نزده...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 دی 1397 21:09
مدت ها گذشت تا فهمیدم که عشق راحت قلب آدمارو تسخیر میکنه...وجودشون و پر از حس خوب میکنه! به آدما بال پرواز میده و بعد تو اوج رهاشون میکنه. تو اوج رها شدن برای کسی که هنوز بلد نیست پرواز کنه مثل مرگ نه کاش مرگ بود مثل قطع نخاع میمونه... فرقش اینه که به جای جسمت روحت درهم میشکنه و دیگه خوب نمیشه... تصورشم ترسناکه؛...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 دی 1397 20:37
چشمانت ارتش هیتلر بوود دل من لهستان بی دفاع...
-
meysam ebrahimi:tavahom
جمعه 14 دی 1397 00:40
بی رحمی با دل من و تو نمی فهمی نه دیگه حال منو میمیرم بگی پیش کی خوب حالت یه خیابون یاد تو زیر نم بارون و داره میکشه منه داغون و تو که نیست عینه خیالت تنهایی میزنم تو قلب این تنهایی یه کاری کن بذار حس کنم هنوز اینجایی دلم باورش نمیشه اون رفت آخرش توهم زدم که فکر میکردم دارمش دلم باورش نمیشه اون رفت آخرش توهم زدم که...