دلم مجسمه نیست...حس دارد...میفهمد...حساس است....اگر احساست قشنگ نیست....اگر حرف هایت قرار است مثل الان بوی بی وفایی بدهد....برو...تنهایی ام لیاقتش بیشتر است...
شنبه 27 تیر 1394 ساعت 23:58
عاشقی کن که هنر نیست به تن بالیدن
از هر آغوش به آغوش دگر غلطیدن
لب نهادن به لب هر کس و ناکس هر شب
روزها هم به هوس بازیه خود خندیدن
هنر این است که در شهر پر از دلبرکان
قلب خود را به یکی عرضه نمودن،دیدن
یکنفر یافتن و دل ز یکی دزدیدن ...
صاف بودن و در آغوش یکی خوابیدن ...
معنی عشق اگر میطلبی جز این نیست
دل یکی هست و به یک نازدلی بخشیدن
جای بوسیدن لبهای هزاران شیرین
لب شیرین یکی را همه شب بوسیدن.....
شنبه 27 تیر 1394 ساعت 23:57
در میان این همه نوشته هاے مجازے
دلم برای یک دست خط واقعے تنگ شده است ولے دنیاے واقعے
جاے دل نوشتن نیست!
جاے دل شکستن است...