دلم میخواد زنگ بزنم. فقط بگی علو علو علو... چندبار صداتو گوش بدم قطع کنم.
نمیتونم تحمل کنم ک رفتی... امشب پیام دادی. قلبم ریخت. حس خوبیه که میفهمی زنده ای. با یه پیام ساده حس کردم زنده شدم. از احساسم واست بگم. حس میکنم که مرده م. اصلا نمیفهمم روزه شبه چه ساعتیه. تایم وقت واسم مهم نیس. مهم واسم بودن توه...سارا
دست منو بگیر حالم جهنمه
از حسه هر شبم هر چی بگم کمه
بغضم غرورمو یاری نمیکنه
این گریه ها برام کاری نمیکنه
هر شب دلم دریایه آتیشه از این بدتر مگه میشه
حاله هیشکی تو دنیا بدتر از حاله من نیست
دردی رو زمین بدتر از همین درد تنها شدن نیست
تو که تو همیشه ی خاطره هامی
تو که چه نباشیو چه باشی باهامی
همه ی وجود من آرومه با تو
واسه یه لحظه عذابمو کم کن
اگه هنوزم عاشقمی کمکم کن
نمیگیره هیچ کسی تو قلبم جاتو
هر شب دلم دریایه آتیشه از این بدتر مگه میشه
حاله هیشکی تو دنیا بدتر از حاله من نیست
دردی رو زمین بدتر از همین درد تنها شدن نیست.
بی تو طوفان زده دشت جنونم
صیدافتاده به خونم.
تو چهسان میگذری غافل از اندوه درونم؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطرهای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم تو ندیدی...
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
چون در خانه ببستم، دگر از پا نشستم
گوئیا زلزله آمد، گوئیا خانه فروریخت سر من
بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو، کس نشنود ازاین دل بشکسته صدائی
بر نخیزددگر از مرغک پر بسته نوائی
تو همه بود و نبودی
تو همه شعر و سرودی
چه گریزی ز بر من که ز کویات نگریزم
گر بمیرم ز غم دل با تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدایی؟
نتوانم، نتوانم بی تو من زنده نمانم
تاریخ دوشنبه دو مهر 1397 ساعت23:59
انگاری زلزله اومد توی دلم. یادم نمیره سارا این تایم رو.